سرش از تنش گم شده و گه گاه در " بار " های اینجا به دنبالش میگردد

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
sarina

دراز کشید و مرد . انگاه هر پاره از جسدش به جیزی در طبیعت بدل شد : نفسش به باد و ابر ، چشم هایش به ماه و خورشید ، گیسوانش به ستاره ها ، خونش به دریاها و رودها ، عرقش به باران ، صدایش به تندر ، استحوان ها و دندان هایش به صخره ها و معادن تبدیل گردید . در نهایت حشرات زیادی که گرد جسد اوپرسه می زدند ، به ادمی تبدیل شدند .

پ.ن 1 : frogs to apollo feat

بمیری سارینا بمیری

دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
sarina
the arnolfini marriage 1434

یه چیزی که بابتش خیلی شرمسارم اینکه مفهوم شعر نو رو متوجه نمیشم . اکثر شعر های کلاسیک رو میفهمم البته ادعا نمیکنم که فهم تمام ابیات اسونه ولی خب اگه به یک بیت دشوار برخوردم با چند بار تلاش خوانش درست و سرچ معنی یکی دو واژه مفهوم شعر دستم میاد ولی اشعار فروغ و سهراپ و شاملو و نیما رو بذاری جلوم دوست دارم صورتمو چنگ بزنم .

مثلا این شعر شاملو :

و اغوشت / اندک جایی برای زیستن / اندک جایی برای مردن / و گریز از شهر / که با هزار انگشت به وحاقت / پاکی اسمان را متهم می کند

شما چطور متوجه میشد که انگشت استعاره مصرحه از دودکش های کارخانه ها و اسمان خراش ها هست ؟

چطور مفهوم اشعار نو رو متوجه میشید ؟

پ.ن 1 : به قول اقای وایتمن حس خیلی شیرینیه وقتی شعر رو میفهمی به خودت میبالی

پ.ن 2 : این نقاشی یکی از موردعلاقه هامه . ایینه ی کوژ انعکاس پشت زوج ارنولفینی رو نشون میده کتیبه ی بالا ی ایینه به ربان لاتین نوشته شده و میگوید : "یان وان ایک " اینجا بوده ( اسم نقاش ) . بعضی ها میگن زن بارداره بخاطر همین یک مراسم عجولانه ی ازدواج گرفته شده که بچه ای که به دنیا میاد مشروع باشه ( به خاطر سنت سختگیرانه ی ویکتوریایی ) بعضی ها با توجه به مد اون زمان برجستگی شکم خانم رو بخاطر پف لباس میدونند ( در واقع بالا گرفتن دامن نشانه ی احترام به مرد بوده )

زیر طاقچه ی پنجره چندتا پرتقال هست توی قرن 15 در بلژیک پرتقال یک میوه ی گران قیمتی بوده . احتمالا میخواستند پز بدهند ( اقای ارنولفینی تاجر بوده و با توجه به دیزاین پذیرایی و لباس های با تزئینات خز میشه حدس زد که رفاه مالی داشتن )

پ.ن 3 : این چند روز از اضطراب به هر چیزی چنگ میزنم که فقط چند ساعت ذهنمو مشغول نگه داره .

برچسب‌ها: art styles

دیو

یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
sarina

عصیان / میگرن

اگه این پست رو میبینی یه راه ارتباطی بذار.

هەوڵ و شەپۆل

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
sarina

god was never on youre side

hey you

mad world

پ.ن 1 : چند وقت پیش به مناسبت تولدم پیشاپیش فیلم پیتا رو دوباره دیدم . پوستر فیلم الهام گرفته از این مجسمه ی میکل انژ هست (فیلم عامه پسند نیست )

پ.ن 2 : Pietà به تندیس هایی میگن که مریم را در کنار جنازه ی مسیح نشان میدهد . مریم جنازه ی مسیح را از روی صلیب پایین کشیده و او را با پهلوی دریده روی زانوانش اش خوابانده است . در فرهنگ مسیح بیننده باید با دیدن این صحنه از احساس ترحم و شفقت سرشار شود .

پ.ن 3 : ***********. مناسبتی

پ.ن 4 : کسی لیست فیلم های موردعلاقه ی راجر ایبرت ( نور به فبرش بباره ) رو داره ؟

پ.ن 5 : فیلم های ikiru و iron_3 و the mother and the whore 1972 رو هم دیدم

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: گزارش کار، سینما

رزماری

شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳
sarina

یعنی هر چقدر این چشم مادومی ها سریال های درام شون ابکی و بچگونه ست همون قدر فیلم های جنایی شون شاهکاره به تمام معناست اصن انگار تخصص جنایی دارن

داستان پیچیده و گیرا

کارکترهای مریض و باجذبه

اکت های معرکه

جزئیات گیج کننده

دیالوگ های قشنگ

سرنوشت شوم

برچسب‌ها: سینما

هەوڵ و شەپۆل

پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
sarina

این منم همیشه

while your lips are still red

if i forget your name

lili

پ.ن 1 : زن ژاپنی کیمونوی اش را میبرد تا گربه اش از خواب بیدار نشود ( از نقاشی های مورد علاقه ام )

پ.ن 2 : بچه تر که بود مامان برای اینکه ترغیبم کنه صبحانه عسل بخورم میگفت هر سوراخ کندو برای یک گله . قاشق عسل رو هم بو میکردم و باورم میشد . مثلا این بوی گل رزه این یکی بوی بابونه ست .

پ.ن 3 : من هیجاناتی بی امان دارم که هر گاه منقلبم سازند هیچ چیز نمی تواند با شور و حرارتم برابری کند : ان گاه نه ملاحظه کاری سرم می شود ، نه احترام ، نه ترس و نه نزاکت و بیشرم ، گستاخ ، خشن و بی باک میشوم . تنها انچه به خود مشغولم میدارد در نظرم با اهمیت است و جهان دیگر برایم هیچ ارزشی ندارد . اما این همه لحظه ای بیش نمی پاید و لحظه ی پس از ان مرا به ورطه ی درماندگی می افکند .

پ.ن 4 : اقای روسو نور به قبرتان ببارد . من که نمیتوانم بگم " از این مرد بهتر بودم " و کسی هم ندیدم که همچبن ادعایی بکند .

پ.ن 5 : حالا که داره بارون میاد خیلی خوشحالم و یادم میاد یه بار به یه دختری گفتم:"منو فراموش نکن و با اولین بارون پاییزی منو به یاد بیار".فقط نمیدونم اینو به کی گفتم. تراویس

پ.ن 6 : دوست دارم یه تتو بزنم .

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: گزارش کار

سبزابی

یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
sarina

اگه از بغل به اتیش بازی نگاه کنی صاف دیده میشه یا گرد ؟

بگید ببینم

جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
sarina

بزرگ ترین حسرتون چیه ؟

خودم : دیر فلسفه رو شروع کردم _ تایم زیادی رو تلف کردم _ درست از امکاناتم استفاده نکردم _ بعضی ها رو جدی گرفتم _ میترسیدم .

پ.ن 1 : کامنت های این پست رو تایید نمیکنم

هەوڵ و شەپۆل

جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
sarina

****

این منم نمیدونم برای چه سالیه

Salvatore

ترجمه

fuhre mich

shades Of cool

پ.ن 1 : عکس با نوکیا گرفته شده

پ.ن 2 : خواهرم تو سن بلوغه . فکر میکنم اگه کاری کنم توی یه محیط ایزوله از اینستا / یوتوب /توییتر فارسی _ اهنگ های مبتذل و سطح پایین _ خزعبلات ترنده شده _ سلبریتی ها باشه و به جاش با ادبیات و سینمای و هنر جهان اشنا بشه وظیفه ام رو به عنوان یه خواهر خوب انجام دادم <( ̄︶ ̄)>

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: گزارش کار

Medusa

سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
sarina

The Accolade, 1901

O Fortuna یک شعر گولیاردی به زبان لاتین قرون وسطایی است که در قرن سیزدهم سروده شده است و قسمتی از مجموعه اشعار کارمینا بورانا است. این قطعه شعر، شکایت‌نامه‌ای است از شانس و تقدیر به فورتونا الهه رومی اقبال.

کلا از موسیقی قرون وسطایی رنسانسی و کلیسایی خوشم میاد . یه جوری میشم . چندسال پیش یه کانال توی یوتوب بود اجرا های گروه کر کلیسا رو اپلود می کرد خیلییییییییی قشنگ بود حیف پیداش نمیکنم

این اهنگ از مورد علاقه هامه ( اواز به زبان ایتالیایه )

هەوڵ و شەپۆل

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
sarina

یه بار شنیدم علم احتمال رو چندتا قمار باز پایه گذاری کردن

La Traviata Libiamo ne lieti calic

White mustang

هر جنایت و کثافتی که فکرشو بکنید دیدم از هر مورد هم چندین تا رو دیدم

سر بریدن داعش دراوردن و خوردن قلب مرده _ خودکشی سرباز ها با شاتگان و نارنجک _ سر بریدن با اره برقی _خودسوزی _اجساد متلاشی / مثله / تجزیه شده _ ادم خواری افریقایی ها _ منفجر کردن سر _ تشریح جسد _ خودکشی با اسلحه _ هر نوع عمل جراحی البته به جر عمل میکروسکوپی تار های صوتی پیداش نکردم :( _ فوتبال بازی کردن طالبان با سرهای بریده شده _ موارد عجیب اوژانس _ سرطان پیشرفته ی کارکنان چرنوبیل

همه ی اینا برام عادی شده به جز چندتا مورد که واقعا حالمو بد میکنه :سقط جنین با ساکشن _ سر بریدن با چاقو _ شکنجه ی حیوانات_ عکس مین زمینی ( قلب رئوفی دارم )

پ.ن 1 : بچه تر که بودم بابا میگفت بازیگوشی نکن الان میگه عیاشی نکن :D

پ.ن 2 : بعضی وقتا مامان رو مجبور میکردم که عمل ها رو ببین جیزسسسس خیلی حال میداد . متاسفانه خیلی جدی منع شدم :(

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: گزارش کار

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
sarina

این خارج شدن از ماتریکس یعنی چی ؟

یعنی مثلا کاری رو خارج از چهارچوب عرف جامعه انجام بدی ؟

از کجا اومده این اصطلاح ؟

+ مرسییییی متوجه شدم

(っ˘ω˘ς )

A million candles burning for the help that never came

یکشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۳
sarina

پارتی بازی : برای خیر و صلاح حزب به مادربزرگ خودمان پست و مقام بخشیدن .

بی یار و یاور : کسی که برای بخشش چیزی در بساط ندارد. محروم از مال و منال . معتاد به بیان حقیقت و عقل سلیم .

پست فطرت : شخصی که صفات او برای عرضه مرتب چیده شده مثل جعبه ی توت فرنگی که برای عرضه در بازار تر و تازه هایش رو چیده اما تصادفا از ته باز شده است . شخص محترم پشت و رو .

پشت : ان قسمت از بدن دوست انسان که به هنگام نیاز به درد خنجر زدن میخورد .

پلیس : از جمله نیرو های مسلح که وظیفه اش شراکت با عده ای و رفاقت با عده ای دیگر است .

پول :نعمتی که هیچ فایده ای به حال ما ندارد مگر زمانی که از دسترس ما دور شده باشد .مدرک با فرهنگ بودن و گذرنامه ی ورود به جرگه ی ادم های ادابدان

پیر : گوبی گفت :(( مرده شور ببرد هر چه کتاب قدیمی است . من هر روز کتاب و نان تازه میخواهم .)) طبیعت نیز از همین قانون پیروی میکند ورنه هر روز ابلهی تازه عرضه نمیکرد (خلاصه کردم )

تنگ شراب : ظرفی که شکم ادمی شدیدا به ان حسادت میکند ( منظور شکل و فرم ظرفه )

تنها : همنشین با مصاحب ناجنس .

ثروت : اندوخته ی چندین نفر در انحصار یک شخص دیگر .

جمع (ضد مفرد ) : مشکلات .

پ.ن :وقتی ساعت کاخ عدالت بر ناقوس بزرگ به صدا در می آید، در سپیده دم، هر کاتولیک خوب باید یک نوار سفید دور بازویش ببندد. و یک صلیب سفید رنگ در کلاهش بگذار. (اشاره داره به کشتار سنبارتلمی که جمعا 23 هزار پروتستان در فرانسه قتل عام شدند )

زن کاتولیک تلاش می‌کند تا معشوقش را که پروتستان است وادار کند بازوبند سفیدی را ببندد که اعلام وفاداری به کاتولیک است . مرد جوان در همان لحظه که معشوقش را به آرامی در آغوش می گیرد محکم بازوبند را میگیرد و به نگاه ملتمسانه او خیره می شود.

برچسب‌ها: فرهنگ شیطان

نه بابا حالم خوبه

شنبه ۴ فروردین ۱۴۰۳
sarina

امروز همش با یاداوری اینکه کسی از شکن موهام تعریف کرده دلم غنج میرفت . بعد یادم اومد یکی تو خواب بهم گفته بود
خیلی وقتا نمیتونم مرز خواب و واقعیت رو تشخیص بدم . یا اینکه ماجراهای کتاب هایی که میخونم ذهنم ناخوداگاه تجربه ی خودش تلقی میکنی

برچسب‌ها: استفسار حال

نەورۆزتان پیرۆز بێت❤️☀️💚

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
sarina

ساڵی ٢٧٢٤ی کوردی پیرۆز بێت هیوادارم ساڵێکی پڕ لە تەندروستی و خۆشەویستی و سەرکەوتن بێت.

ڕۆژ لە ئاسۆی سوور شەوق ئەداتەوە
دەڵێ ئەمساڵیش نەورۆز ھاتەوە...
کەوی دڵداری ئازادی و جوانی
دەروونی کەیلی سۆزی گۆرانی
بەری حەسرەتی دڵ ئەکاتەوە
بانگی پەڕاوپەڕ دەنگ ئەداتەوە
لە سەر قەندیل و شاھۆ و نەکەرۆز
دەڵێ: گەلی کورد نەورۆزتان پیرۆز

سال هایده

هەوڵ و شەپۆل

جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲
sarina

این منم در باغ خودم همراه سگم

The lost child

One last goodby

flying

پ.ن 1 : خیلی از تلفیق سبک کلاسیک و راک خوشم میاد ( پراگرسیو راک )

پ.ن 2 : یک سال دیگه بدون شله زرد گذشت (////)

پ.ن 3 : اها یه چیز جالب سال 2016 گروه اناتما یه اجرا داشتن همراه استیون هاوینگ روی صحنه

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: گزارش کار

Kalmia latifolia

سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
sarina

هر چقدر معلم های دوران ابتدایی و راهنمایی ام عقده ای بی سواد و زبون نفهم بودن دبیرای دبیرستان ام نازنین و با تبحر و دوست داشتنی و با ملاحظه بودن
یه دبیر زیست داشتیم خدای من بود جیزسسسس چقدر دوسش داشتم الان هم دارم .
شخصیت فوق العاده قوی و کارزماتیک و غنی داشت . از اون ادماهایی بود که با یک بار دیدن هیچ وقت از ذهنت پاک نمی شد . حتی راه رفتنشم با بقیه فرق داشت اصلا خودش یه پدیده بود .

روش مخصوص خودش رو داشت در حد ترم 1و2 دانشگاه تدریس میکرد در همون حد هم امتحان ترم میگرفت ( کسی از اداره مگه جرئت میکرد اعتراض کنه کلا خیلی هم با اداره مشکل داشت و چون سواد فوق العاده ای داشت ( اونموقع دانشجوی دکترا بود ) نمیتونستند جایگزینش کنند .)
دل بخواهی درس میپرسید از بعضی ها من جمله خودم هیچ وقت سر کلاس درس نپرسید .

خیلی هم نترس و هنجارشکن بود خاطره ی ابجو خوردنش رو سر کلاس تعریف میکرد یا مسائل جنسی رو بدون سانسور توضیح میداد از درگیر شدنش با اداره میگفت

همیشه این دوتا نصیحتش اویزه ی گوشمه : شخصیت علمی داشته باشید همیشه خودتون رو اپدیت کنید چه رفتید دانشگاه و چه نرفتید و اینکه شجاع و نترس باشید***************

هەوڵ و شەپۆل

جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲
sarina

این منم 2 سال پیش

Swan Lake

اهنگ swan lack رو اولین بار فکر کنم 10-9 سالم بود شنیدم
توی کارتون باربی اونجا که کنار دریاچه باله می رقصید . اونموقع هم یه حس زیبایی همراه ترس ازش میگرفتم .

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: گزارش کار

من به خدا حسادت نمی کنم

سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
sarina

یه موضوعی که در مورد تمدن های باستانی خیلی بد تفهیم شده اینکه اونا بت پرست بودند . اتفاقا خدا شون واحد و اسمانی بوده و درواقع یکتاپرست بودند .

بت ها رابط بین مردم و خدا بوده . مثلا اگه میخواستند دعای ثروت و مال کنند میرفتند پیش بت مثلث (هر بت برای دعای مخصوصی بوده ) الان هم همینه فقط یه مقدار شکلش عوض شده .

پ.ن 1 : یک ویدیوی دیدم که عقاب جسد سرباز اوکراینی رو میخورد . نمیدونستم عقاب ها لاشه خوار هم هستند البته شاید به خاطر سردی هوا فرایند تجزیه کند شده .

پ.ن 2 : خیلی به حیات وحش غنی اونور اب غبطه میخورم فکر کن در شهر شاهد همچین صحنه ای باشی (ง ื▿ ื)ว

پ.ن 3 : دوست دارم فیلم ابلوموف با کارگردانی فون تریه ساخته بشه .

پ.ن 4 : من باور دارم هر دهه که میگذره میانگین ای کیو ، معلومات و دانش افراد کمتر میشه حالا شما باور نکن . ( در واقع افراد زحمت حفظ و تثبیت مطالب رو به خودشون نمی دهند چرا ؟ چون اغلب به نت دسترسی دارند و لذا لزومی نمی بینند که مطالب رو توی ذهنشون نگه دارند )

خیلی خسته ام له ام له

شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
sarina
Judith and Holofernes 1621

خیلی دوست دارم کل ارشیو مجله ی داستان همشهری رو داشته باشم

فقط دو تا از ماهنامه هارو دارم

فکر کنم هر کدومشون رو 7-8 بار خوندم

پ.ن 1 : ظاهرا مجوز چاپش لغو شده

ادامه نوشته..

craving fast

دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲
sarina

جیزسسسس این پسره چقدر خفنه هم طلای المپیاد زیست کشوری (2014) داره هم جهانی (2015 ) طراح سوالات المپیاد 2018 هم بوده DAMN

این مینی دوره ی قله ی کارایی رو دیدم خیلی برام جذاب بود (click)

پ.ن 1: اگر محدویت زمان دارید از ویدیوی 6 به بعد ببینید قبلش یاداور بدیهیات هست هر چند بهتره اونا رو هم ببینید چه بسا خیلی وقت ها از بدیهیات هم غافل میشیم .

پ.ن 2 : دایره التمعارفم رو بعد 8 سال پیدا کردم („ಡωಡ„) چند بار خواستم دوباره بخرم ولی مثل اینکه چاپ نمیشه

پ.ن 3: ترس یک مقوله ی اکتسابی هست

سال 1920 اقای واتسون ( یکی از برزگ ترین روانشناس های قرن ) یک ازمایش طراحی میکنه . ازمایش این بوده که در وهله ی اول حیوانات مختلفی نشون البرت پسر بچه ی 1 ساله میداد. البرت نه تنها حس ترس رو نسبت به اون ها نداشت بلکه کنجکاو هم میشد

در مرحله ی دوم ازمایش یه موش سفید رو در برابرش قرار میدادند و همزمان با کوبیدن چکش به میله ی فلزی بیرون اتاق یک صدای ناگهانی و بلند ایجاد میکردند. این کار 7 بار انجام شد که هر بار البرت با شنیدن صدای چکش حس ترس بهش القا میشد

بار هشتم البرت تنها با دیدن موش قبض روح میشد . بعدا دیدند که فوبیا پیدا کرده نسبت به اجسامی که ویژگی مشترکی با موش داشتند مثل ماسک موش یا خرگوش به خاطر پشمش

پ.ن 4 : من تریپوفوبیا دارم فلسفه ی جالبی پشتشه حوصله ندارم بنویسم

برچسب‌ها: psychology

.August15.wasted day.spent sleeping and lying down

سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲
sarina

چهارده سالم بود اقای محمدرضا نظری دارکولی ( بنیان گذار مکتب دارکولییسم ) اومده بود ولایت برای برگزاری کارگاه نویسندگان . منم از طریق یکی از نوسندگان ولایت دعوت شدم . کتاب های مسخ و پیرمرد و دریا رو نقد کرد همراه یه کتاب دیگه (اگه اشتباه نکنم نویسنده اش ایرانی بود )

جلسه ی سوم یه تکنیک رو توضیح دادن مثال اش هم خرمای سیاه بود . بدبختانه هیچی از اون تکنیک یادم نمی یاد .

پ.ن 1 : دختر خوب صدام میزد . شوخ طبع بود .

پ.ن 2 : ان که میخواست زندگی ارامی داشته باشد نمی بایست در قرن بیستم زاده میشد .

پ.ن 3 : محافظت بیش از حد از زندگی شکنندگی ما را کمتر نمی‌کند، بلکه جذابیت و زیبایی آن را کم می‌کند ( مردی که از افتادن می ترسید )

اگه اونور اب به دنیا می اومد احتمالا حرفه ی مسنتد ساز حیات وحش رو دنبال میکردم .

پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
sarina

آزمایش تعادل و انعطاف‌پذیری گربه و کبوتر در گرانش صفر

پ.ن 1 : اطلاعات بیشتر ( بی دلیل نبوده که مصری ها گوربه می پرستیند )

پ.ن 2 : من عااااااااااااشق مستند های بعد جنگ جهانی ام . جالبه اکثرشون صدای گوینده خیلی شبیه هم هستند دقیقا مثل فیلم بالا . کلا خیلی به مستند های حیات وحش علاقه دارم . همیشه اخر شبا با بابا نشنال جئوگرافیک نگاه میکردیم . میخوام بعد کنکور کل مسند های بی بی سی رو دوباره نگاه کنم
اهااا یکی از عجیب ترین صحنه هایی که دیدم زایمان طبیعی یه زن افریقایی بود . جیزسسسس دقیقا مثلا پستاندارا از قبیله دور شد و میان علفزار تنهایی زایمان کرد بعدم ناف رو با یه سنگ برید .

پ.ن 3 : یا احتمالا کاراگاه میشدم .

پ.ن 4: اقای رابرت فلاهرتی نور به قبرتان ببارد .

پ.ن 5 : چند ساله شله زرد نخوردم هوس کردم .

پ.ن 6 : الان ما در دوره ی هولوسون هستیم . دوره ی قبلی پلیستوسن بوده که با انقراض 75 درصد گونه های زیستی پایان یافت . در کل تا الان 5 تا انقراض دسته جمعی رخ داده .

پ.ن 7 : شامپانزه ی میمون ناقلا بخولمت (ง ื▿ ื)ว

ادامه ...

ادامه نوشته..

منت پذیر قهر و عتاب توام ولی / می خواستم که بهتر از این ها ببینمت

دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲
sarina

در تئوری می‌دانیم که زمین می‌چرخد. اما در عمل این را نمی‌بینیم و آسوده زندگیمان را می‌کنیم، چون زمینی که رویش گام می‌زنیم، نمی‌جنبد. زمان زندگی نیز چنین است و برای نشان دادن گریزش، قصه نویسان ناگزیر به چرخش عقربه‌ها شتابی دیوانه‌وار می‌دهند، ده، بیست، سی سال را در دو دقیقه به خواننده می‌نمایانند.

قرن تلیتِ تُرش تَمامه و پست مدرنیسم!

دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲
sarina

فریدا کالو ( توی دیوار نگاری پشت سرش تصویر لنین هست بقیه رو نمیدونم کی هستن احتمالا کمونیست های انقلابی مکزیک . )

سلطان: واقعاً فلسفه به چه کار می‌آید؟ با این فرضیّات فلسفی که نمی‌توان خزانۀ حکومتی را پر کرد. آنچه ما را به کار می‌آید، طلاست، و قرارداد با کشورهای اجنبی که بتوان با آن مردم را ولو برای مدّت زمانی کوتاه، راضی نگه داشت. البتّه سهم خدمت‌گذاران حکومت را در این میان نباید از یاد برد. فقط خداوند می‌تواند به ما کمک کند. خداوند مردم ما را حفط فرماید. خداوند مردم را از این آشوب‌گران، دور گرداند. خداوند ما را از دست آشوب‌گران، فیلسوفان، شاعران، ناطقان، دیوانگان و دانشمندان حفظ نماید.

ابردود: (خطاب به سلطان) تو از سه چیز که خوشبختی انسان را می‌سازد به دور مانده‌ای: نبوغ، طلا و عشق!

ابردود: (خطاب به سلطان) در این اندیشه‌ام که چه کسی برای دیگری بدبختی آورده است؟! من برای تو یا تو برای من؟! بدبختی خود همیشه به خوشبختی می‌انجامد. یعنی از آنچه که باید ترسید همانا خوشبختی است؛ زیرا خود سرچشمۀ همۀ بدبختی‌های آینده است. این چنین است و این چنین خواهد بود. چه بسیار کسان که بر این اصل، مشربی از فلسفه را بنا نهاده‌اند.

هر حرکت نشانه‌ای است، و هر نشانه رمزی، رمزی از برای آن‌کس که همۀ اجزای جهان را نشانه می‌­داند و رموز کار جهان را خواندنی.

پ.ن 1 : متن ترتیبی ندارد.

پ.ن 2 : ناظم حکمت هم کمونیست بود .

شعرش رو در ادامه مینویسم

پ.ن : کوکاکولا یکی از نماد های کاپیتالیسم هست جیزسسس .

ادامه نوشته..
امکانات وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

© sink in the turbulence of turmoil