پارتی بازی : برای خیر و صلاح حزب به مادربزرگ خودمان پست و مقام بخشیدن .
بی یار و یاور : کسی که برای بخشش چیزی در بساط ندارد. محروم از مال و منال . معتاد به بیان حقیقت و عقل سلیم .
پست فطرت : شخصی که صفات او برای عرضه مرتب چیده شده مثل جعبه ی توت فرنگی که برای عرضه در بازار تر و تازه هایش رو چیده اما تصادفا از ته باز شده است . شخص محترم پشت و رو .
پشت : ان قسمت از بدن دوست انسان که به هنگام نیاز به درد خنجر زدن میخورد .
پلیس : از جمله نیرو های مسلح که وظیفه اش شراکت با عده ای و رفاقت با عده ای دیگر است .
پول :نعمتی که هیچ فایده ای به حال ما ندارد مگر زمانی که از دسترس ما دور شده باشد .مدرک با فرهنگ بودن و گذرنامه ی ورود به جرگه ی ادم های ادابدان
پیر : گوبی گفت :(( مرده شور ببرد هر چه کتاب قدیمی است . من هر روز کتاب و نان تازه میخواهم .)) طبیعت نیز از همین قانون پیروی میکند ورنه هر روز ابلهی تازه عرضه نمیکرد (خلاصه کردم )
تنگ شراب : ظرفی که شکم ادمی شدیدا به ان حسادت میکند ( منظور شکل و فرم ظرفه )
تنها : همنشین با مصاحب ناجنس .
ثروت : اندوخته ی چندین نفر در انحصار یک شخص دیگر .
جمع (ضد مفرد ) : مشکلات .
پ.ن :وقتی ساعت کاخ عدالت بر ناقوس بزرگ به صدا در می آید، در سپیده دم، هر کاتولیک خوب باید یک نوار سفید دور بازویش ببندد. و یک صلیب سفید رنگ در کلاهش بگذار. (اشاره داره به کشتار سنبارتلمی که جمعا 23 هزار پروتستان در فرانسه قتل عام شدند )
زن کاتولیک تلاش میکند تا معشوقش را که پروتستان است وادار کند بازوبند سفیدی را ببندد که اعلام وفاداری به کاتولیک است . مرد جوان در همان لحظه که معشوقش را به آرامی در آغوش می گیرد محکم بازوبند را میگیرد و به نگاه ملتمسانه او خیره می شود.